فریب دل
عنوان:
فریب دل
کد کالا:
سریع صورتم رو آرایش ملایمی کردم و لباسم رو پوشیدم اما هر کاری کردم نتونستم ببندمش قبل از اینکه یلدا رو صدا کنم شماره وحید رو گرفتم روی پیامگیر بود. برای همین براش پیام گذاشتم به این مضمون که من رفتم مهمونی لطفآ با من تماس نگیر. خودم بعدآ بهت زنگ میزنم.
به کمک یلدا حاضر شدم. تا وقتی که برسیم من و پیام اصلا با هم حرف نزدیم انگار نه انگار که همدیگر رو دیدیم. خانواده بهاره از همسایههای قدیمی عمو بودند ولی حدود چهار سالی میشد که از محله اونها رفته بودن. بهاره و یلدا از دوستای خیلی صمیمی بودن و برادرش بهادر هم از دوستای پیام بود ولی سالها میشد که برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفته بود.
نویسنده:شابک:9789647543913
نوبت چاپ:سوم
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:472
تیراژ:1000